در سال ۱۳۵۷ شاه ؛ ایران را هم مثل بحرین شوهر داد **

مقدمه

محمد رضا شاه پهلوی در ماجرای شوهر دادن بحرین به آل خلیفه دقیقا مانند پدری عمل کرد که شرط اول در ازدواج دخترانش را رضایت دختر از خواستگار در نظر می گرفت
در سال ۱۳۵۰ وقتی که شاه دید اکثریت مردم بحرین حاکمیت آل خلیفه را پذیرفته اند با ازدواج بحرین با آل خلیفه موافقت کرد و باز در سال ۱۳۵۷ وقتی که دید اکثریت مردم ایران خواستار حاکمانی چون احمدی نژاد و روحانی می باشند ایران را به امثال ایشان شوهر داد.....
به هر حال امیدوارم مردمان ایران و بحرین هر دو با شوهران شان به پای هم پیر شوند....

و اما نکته ی دیگری که باید در مورد وضعیت امروز مردم ایران به آن اشاره کرد این است که :

به هر حال خوب یا بد ؛ جمهوری‌اسلامی ایران انتخاب خود مردم ایران بوده و لذا  نه شاه و نه مسئولین جمهوری اسلامی ایران در مشکلاتی که در جامعه وجود دارد مقصر نیستند

مقصر اصلی اکثریت مردم طماع و خودخواه و منفعت طلب و بی فکر ایرانند....

در هر صورت بحرین و ایران هر دو ازدواج کردند

خوب یا بد شوهران شان ارزانی خودشان

الهی به پای هم پیر شوند

به نسبت حاکمان را با خلایق

مثل باشد خلایق هر چه لایق

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
.
به یک مجمع وزیری بی لیاقت
که گفتارش تهی بود از صداقت
کنار مرقد سبز خمینی
بگفت از نهضتی پاک و حسینی
بخواند از ایده های انقلابی
که باشد جلوه گر همچون سرابی
سخن گفت از بدی هایی که از شاه
در ایران شد به ما هر گاه و بیگاه
مثالی زد که فرضا شاه نادان
خیانت کرده بر مردان ایران
که او بحرین ما را نا مناسب
به خواری داده شوهر بر اجانب
میان حرف او آمد یکی زن
که بود از جمله الگوهای میهن
بگفت: ای بی خبر از حال ملت
چه می گویی تو از ترسیم ذلت؟
الهی کل ایران را همان شاه
عروسش کرده بود از فکر آگاه
که امروز این وطن در آتش و دود
چنین حالش بد و ناخوش نمی بود
چه می فهمی تو از درد تورم؟
چه دانی از مصیبت های مردم؟
شما چون انگلان بر این دیارید
فقط استاد گفتار و شعارید
که هر یک از شما بر صحنه آیید
به نام دین ستم ها می نمایید
بگو آیا همین حکم خدا بود؟
علی هم از دل مردم جدا بود؟؟
بیا بیرون کمی از شهر تهران
رها کن قصر و ویلای لواسان
به شهر زاهدان روزی سری زن
ببین آن قسمت از سیمای میهن
ببین درد و بلا پهلوی آن شهر
خجالت پس بکش از روی آن شهر
الهی طی پیمان گلستان
جدا می شد گلستان هم از ایران
الهی کل ایران با خزائن
به شوهر داده بود آن شاه خائن
که اکنون اینچنین حالش نمی بود
تورم درد هر سالش نمی بود......
جوابش گفتم: ای بانوی عاقل
که گفتی درد مردم را تو کامل
اگر اوضاع ایرانی چنین است
جنایت ها به نام شرع و دین است
مسبب های آن این مردمان اند
که هر دم محو و مات این و آن اند
زمانی با شعار برق و آبی
نمود این خلق غافل انقلابی
چنین خلقی که دور از فکر و هوش اند
به جای عقل شان پابند گوش اند
وطن را مدتی بیراهه بردند
به دست عده ای نادان سپردند
فلان شیخی که جایش بوده منبر
چه کارش بوده با ارکان کشور؟
تفکر کن کمی بین جنتی کیست
توان و کار او در این میان چیست؟
به هر صورت اگر آن آخرین شاه
رها کرد این جماعت را دم چاه
یقین از روی اجبار اینچنین کرد
خطایی طبق میل مومنین کرد
که او با رای مردم کل کشور
به جمع شیخ و ملا داده شوهر
لذا این انتخاب از مردمی بود
که گردید از فریب و وعده خشنود
یقین امثال روحانی که خوار است
سزای مردمان این دیار است
به نسبت حاکمان را با خلایق
مثل باشد خلایق هرچه لایق...
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

خطر تجزیه ی ایران
هموطنان عزیزی که از جدایی بحرین ناراحت هستند به همراه جمعی از مسئولین بی لیاقت جمهوری اسلامی ایران سری به مناطق جنوب ایران بزنند و اگر با دیدن اوضاع اسفبار آن مناطق به رگ غیرت شان برخورد و بعداز آن با همت و درایت محرومیت را از آن مناطق زدودند و شرایط بهتری از زندگی در بحرین و امارات را برای مردم محروم آن مناطق ایجاد کردند به ما خبر دهند تا مردم بحرین را راضی کنیم دوباره به دامان خرم و آباد ایران برگردند....‌
متاسفانه امروزه در بخش هایی از ایران زمزمه های تلخ تجزیه طلبی و جدایی از ایران به گوش می رسد
اگر مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران درست عمل می کردند و بی عدالتی بوجود نمی آوردند کسی خواهان جدایی از ایران نبود اما متاسفانه با این شرایط برخی خواهان جدایی از ایرانند
ضمن اینکه طرح تجزیه ی ایران سالهاست که روی میز استکبار جهانی است و مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران هم با مدیریت غلط و ایجاد نارضایتی بین مردم بخشی از این ماموریت را در حال انجامند
اگر نظر سنجی شود اکثریت مردم جنوب از وضع موجود ناراضی هستند
بنده مکرر به شهرهای مختلف ایران رفت و آمد دارم
برای مثال
چندی پیش آبادان بودم
اگر کسی زمان شاه آبادان را دیده باشد و وضعیت اسفبار امروز مردم در آنجا را ببیند امکان ندارد اشک غم از دیدگانش جاری نشود....
ماهشهر و سربندر و بندر عباس و قشم و سیستان و.... همه غرق در درد و محرومیت هستند
آذربایجان ایران را با آذربایجان جدا شده مقایسه کنید....
کردستان و خوزستان و بوشهر و..... همه جا مردم به فقر و فلاکت اند اما مسئولین جمهوری اسلامی ایران که در شمال شهر تهران و لواسانات زندگی می کنند کجا می توانند درد مردم آن مناطق را درک کنند......
راستی!

آیا جوانان ما در جبهه ها شهید شدند تا مسئولین در شمال شهر تهران و لواسانات و.... خوش گذرانی نموده و فرزندان شان در اروپا و آمریکا به عیاشی مشغول بوده و در عین حال اکثریت مردم ایران در فقر و فلاکت زندگی کنند؟؟؟


.

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
جمهوری ما نتیجه ی خامی شد
بر دین خدا دلیل بد نامی شد
اول به شعار عدل و دین شد بر پا
غافل که چگونه ضد اسلامی شد
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
در صورت تمایل اشعار در ارتباط با انقلاب و نتایج آن را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

.

.

سابقه ی تاریخی
 ارتباط بحرین با ایران
از سالها قبل از دوران پهلوی ایران تسلطی بر بحرین نداشت اما مسئولین نظام جمهوری اسلامی سعی دارند چنان وانمود کنند که محمدرضا شاه بحرین را از ایران جدا کرده است
و اما نکته ای که مسئولین نظام جمهوری اسلامی و هواداران سینه چاکشان باید به آن  توجه داشته باشند این است که متاسفانه در این چهار دهه ی اخیر حاکمان ایران چنان بد عمل کرده اند که بسیاری از مردم مناطق ایران آرزو می کنند ای کاش آنان هم به سرنوشت بحرین دچار شده بودند.....
و این مایه خفت است برای مسئولین نظام......
.
سابقه ی تاریخی ارتباط بحرین با ایران
کشور بحرین پیش از دوران ساسانیان و دوران این پادشاهی و حتی پس از آن تا سال ۱۵۲۲ در قلمرو ایران بود. از سال ۱۵۲۲ تا ۱۶۰۲۲ میلادی، بحرین مدتی در اشغال پرتغالی‌ها قرار گرفت.
در سال ۱۶۰۲ میلادی، پس از اخراج پرتغالی‌ها توسط شاه عباس از خلیج فارس، دوباره حاکمیت ایران بر آن «به جز دوره‌های کوتاهی از حملهٔ عمانی‌ها» تا سال ۱۷۸۳ میلادی ادامه پیدا کرد.
.
در اوایل قرن نوزدهم، بحرین مورد هجوم عمانی‌ها و آل سعود قرار گرفت. در سال ۱۸۰۲۲، سید سلطان فرمانروای عمانی پسر ۱۲ ساله اش سلیم را به عنوان حاکم در قلعه عراد برگمارد.
در سال ۱۸۱۶۶, ویلیام بروس مقیم سیاسی بریتانیا در خلیج فارس، نامه ای از شیخ بحرین دریافت کرد که در رابطه با شایعه ای در خصوص حمایت بریتانیا از حمله امام مسقط به این جزیره بود. او به بحرین رفت تا به شیخ اطمینان دهد که چنین نخواهد بود و به توافقی غیر رسمی با شیخ رسید تا بریتانیا  بیطرف باقی بماند.
در سال ۱۸۲۰ پس از امضای یک توافق ، قبیله آل خلیفه از سوی بریتانیا به عنوان حاکم بحرین به رسمیت شناخته شدند.
به هر حال، ده سال بعد آنان با وجود خواستار بودن حمایت ایران و بریتانیا مجبور شدند به مصر خراج سالیانه بپردازند.
در سال ۱۸۶۰، آل خلیفه از همان تاکتیکی استفاده کرد که بریتانیایی‌ها برای غالب شدن بر بحرین استفاده کرده بودند. آل خلیفه در نامه‌هایی به ایرانیان و امپراتوری عثمانی پذیرفتند در مارس آن سال به خاطر شرایط بهتر بحرین را در تحت الحمایگی عثمانی قرار  دهند.
نهایتاً بریتانیایی ها وقتی که دیدند ایرانیان از حمایت از بحرین خودداری کردند  بر بحرین چیره شدند.
سرگرد پلی با آل خلیفه پیمان جدیدی امضا کرد که بحرین را تحت حاکمیت و حمایت بریتانیا قرار داد.
در پی جنگ قطر-بحرین در سال ۱۸۶۸ نمایندگان بریتانیا با آل خلیفه توافق دیگری امضا کردند. این پیمان بیان می‌کرد که حاکم حق بخشش اراضی خود به جز به بریتانیا را ندارد و نمی‌تواند با هیچ حکومت خارجی بدون مجوز بریتانیا وارد رابطه شود.
در عوض بریتانیا قول داد از بحرین در برابر هر نوع تجاوز دریایی محافظت کند و در صورت حمله زمینی پشتیبانی ارائه کند.
مهم‌تر از آن بریتانیا قول داد از حکومت آل خلیفه در بحرین پشتیبانی کند، و وضعیت بی‌ثبات حاکمان این کشور را امن کند. دیگر توافقات در سال‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۲ جایگاه تحت الحمایگی بحرین برای بریتانیا را تحکیم بخشید.
بحرین از سال ۱۷۸۳ میلادی، به دست آل خلیفه «که از اعراب شبه‌جزیرهٔ عربستان بودند» افتاد که از قرن نوزدهم تا سال ۱۹۷۱۱ میلادی، تحت‌الحمایهٔ انگلیس بودند. با این حال، در دوران قاجار و پهلوی، انگلیس هنوز مالک بحرین بود. به گفته میرزا علی کازرونی، نماینده بوشهر در دوره چهارم مجلس شورای ملی در حدود سال ۱۲۹۶ هجری قمری «۱۲۵۸ خورشیدی» دولت عثمانی ادعای حاکمیت بر بحرین می‌کند و برای حل این مناقشه، مجمعی برای حکمیت در برلن با حضور نمایندگانی از دولتهای فرانسه و انگلیس تشکیل می‌شود و این مجمع رأی می‌دهد که جزیره بحرین متعلق به ایران است اما دولت انگلیس اظهار می‌کند که تا وقتی دولت ایران حتی چهار ناو جنگی در خلیج فارس ندارد، حفاظت از بحرین را عهده‌دار می‌شود.
 در ۲۵ فروردین ۱۳۰۲ «چهاردهم آوریل ۱۹۲۳۳» جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملی طرحی پیشنهاد دادند که مردم جزیره بحرین یک نماینده برای مجلس انتخاب کنند و به تهران بفرستند. مبتکران این طرح شیخ علی صدرالاسلام نماینده زنجان، ابوالقاسم فیوضات و حاج محسن معتمدالتجار نمایندگان تبریز و سید یعقوب انوار نماینده شیراز بودند.
در سال ۱۹۲۷۷ میلادی، ایران در شکوائیه‌ای رسمی به بریتانیا نسبت به قرارداد این کشور با سلطان نجد و حجاز «که پس از مدتی به عربستان سعودی تبدیل شد» اعتراض کرد. چون در بخشی از این پیمان، از «... تعهد به حفظ روابط دوستانه و صلح‌آمیز با سرزمین‌های کویت و بحرین...» یاد شده بود. اما انگلیسی‌ها امیر بحرین را حاکمی مستقل و جزیره و اهالی آن را تحت‌الحمایه دولت بریتانیا دانستند و مدعی شدند که ادعای حاکمیت ایران بر بحرین بر هیچ مبنای معتبری استوار نیست. ادعاهای ایران بر بحرین در سال‌های بعد نیز ادامه یافت.
در حالی که موضع انگلستان در حمایت از استقلال بحرین با استقبال کشورهای عربی مواجه شده بود، دولت شوروی اعلان حاکمیت ایران بر بحرین را مورد تأیید رسمی قرار داد. در سال ۱۹۶۸ با تصمیم انگلیسی‌ها به خروج نیروهای خود از منطقه شرق سوئز و خلیج فارس بحث بر سر وضعیت بحرین دوباره به اوج رسید. پیشنهاد انگلیسی‌ها تشکیل فدراسیونی از قطر و بحرین و هفت امیرنشین حاشیه خلیج فارس بود که با مخالفت شدید ایران روبرو شد.
در ۴ ژانویه ۱۹۶۹ شاه ایران در نشستی خبری در دهلی نو موضع معتدل‌تری اتخاذ کرده و از حق اهالی بومی برای تعیین سرنوشت خود از طریق یک همه‌پرسی سخن گفت؛ «... چنانچه مردم بحرین علاقه‌مند به الحاق به کشور من نباشند، ایران ادعای ارضی خود را نسبت به این جزیره پس خواهد گرفت…»،
اما شیخ عیسی حاکم بحرین که می‌ترسید چنین رفراندومی باعث ایجاد دشمنی و تنش بین ایرانی‌ها و اعراب منطقه شود پیشنهاد شاه ایران را رد کرد و این باعث شد که شاه فکر کند شیخ عیسی حاکم بحرین قسط سوءاستفاده از کشور ایران را دارد بنابراین پیام تهدید آمیزی را به او فرستاد که در آن آمده بود ایران نه تنها استقلال بحرین را به رسمیت نمی‌شناسد بلکه در صورت عضویت آن در سازمان ملل از این سازمان خارج خواهد شد.
پس از چندین ماه مذاکرات محرمانه ایران در ۹ مارس ۱۹۷۰ «اسفند ۱۳۴۹» با درخواست از دبیرکل سازمان ملل برای اعمال مساعی جمیله به منظور تشخیص خواست واقعی مردم بحرین پیشقدم شد. ایران اعلام کرده بود نظر نمایندگان سازمان ملل را در صورتی که با تأیید شورای امنیت سازمان ملل همراه باشد خواهد پذیرفت. بریتانیا نیز از پیشنهاد استقبال کرده و اوتانت دبیرکل سازمان ملل هیئتی را به ریاست ویتوریا گیچاردی را مأمور انجام این کار کرد.
هیئت سازمان ملل ادعا کرد که پس از گفتگو با طیف گسترده‌ای از مقامات مذهبی و مدنی و مردم عادی اعلام کرد که تقریباً تمام مردم بحرین خواهان یک حکومت کاملاً مستقل هستند و اکثریت بزرگی از آن‌ها آن را یک کشور عربی می‌دانند. این تصمیم در شورای امنیت تأیید شده و بحرین استقلال خود را در ۱۴ اوت ۱۹۷۱ اعلام کرد و ایران نیز اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت.
در بحرین، برای نظرخواهی از مردم برای استقلال به جای همه‌پرسی تنها به یک نظرسنجی بسنده شد.
حسنین هیکل «محمد هیکل» می‌گوید: ملک فیصل پادشاه عربستان در آن زمان رهبری مذاکرات کشورهای عربی با ایران را در این باره برعهده گرفته بود، در آن زمان کشورهای عربی خواستار شدند، بحرین که در آن زمان ۷۰ درصد جمعیتش را شیعیان تشکیل می‌دادند، به یک کشور عربی تبدیل شود و در مقابل این سه جزیره را که اکنون امارات متحده عربی مدعی مالکیت آن است به ایرانواگذار شود.
این نویسنده سرشناس عربی افزود: حاکمان عرب در آن تاریخ به دنبال مقابله با توازن شیعی و عربی بودند و هرگز به فکر مالکیت جزایر سه‌گانه تنب کوچک و تنب بزرگ وابوموسی نبودند..

.

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط محمد چاکدالحسینی

سلام شخصیت هر انسان است
استاد حکایت شما مثل ان شاعریست
که گفتند شعری بگو که در بند اول چنان نارحت شوم که بخروشم وبند دیگر بحالت اول بر گردم وتحسینت کنم
شاعر گفت
مادرت خان کرم بود وبداد از پس و پیش
وبعد گفت
به یتیملن زر و سیم و به گدایان درهم
برادر بزرگوار یا رومی روم یا زنگی زنگ در بعضی شعرهای شما چنان انسان را شیفته و بر اشفته نسبت به دین وائین وقران واهل وبیت میکنید که هر ادب دوستی میخواهد زبان شما را ببوسد چرا رنگا رنگ هستید اگر از قاسم سلیمانی میگوئید واز رجائیی ها وامثالهم چرا از انقلاب نود و پنج در صدی مردم بد میگوئید مگر شما جز مردم انقلابی نیستید شما خیلی از انصاف حرف زدید بیائید بخاطر خودتان و زحمتهائی که در شعر ادب کشیده اید زحمت خود را هدر ندهید و بامردم ودر کنار مردم ودلسوز مردم باشید حقیر هم مثل شما انتقاد دارم از بعضی مسولین بیزارم ولی اینهاربطی به انقلاب جان فشانیهای. مردم ندارد برادر من از نظر سنی حقیر از شما بزرگترم کم وبیش سر کار باشعر دارم یعنی زبان شعر را دوست میدارم دوستانه
عرض میکنم تا این نفس رفت و امد دارد باید
والا بعد دست از همه جا کوتاه برادر من باسکته ائ که پانزده خرداد کردم وچهل ثانیه ایست کامل داشتم فهمیدم که دنیا همه هیچ چه بهتر دست بر کلاه و در راه خدا براه وازهاشیه ها جداوبا ابعاد هدف براه ان وقت از ائمه اطهار دم بزنیم و انها را میزنیم صدا و بگوئیم خدا ما را از منافقین بکن جداجداجدا

نظر توسط

سلام بر شما برادر عزیز و بزرگوار

واقعا شما فکر می کنید دلیل مخالفت بنده با مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران چیست؟


هدف از انجام تمام اعمال و رفتار انسان در دنیا به دو بخش تقسیم می شود

اول برای رضای خدا و کسب درجه ای از درجات بهشت
دوم برای رسیدن به مقاصد دنیوی

مقاصد دنیوی که شامل رسیدن به
شهوت
ثروت
شهرت
قدرت است

حال به نظر شما آن دسته از اشعاری که به اعتقاد حضرتعالی اشتباه می باشد را بنده برای چه سروده ام؟

بنده خدا را گواه می گیرم که هیچیک از اشعار سیاسی ام را برای رسیدن به مقاصد دنیوی نسروده ام

حتی بنده اگر توفیقی بوده و در مدح اهلبیت و یا موضوعات دینی و اعتقادی اشعاری سروده ام این سروده ها حتی برای رسیدن به بهشت هم نبوده است مطامع دنیوی که جای خود دارد چنانچه بنده حتی برای شعر خوانی در محافل مرتبط با اهلبیت هم تاکنون پولی نگرفته و نخواهم گرفت

تمام سروده های بنده درست یا غلط همه و همه بیان احساسات درونی بنده است

حضرت امام علی علیه السلام پیشوای بنده می باشد او فرموده است

اگر تمام دنیا را به من بدهند حاضر نیستم پوسته جویی را از دهان مورچه ای به ظلم بگیرم

حال اگر شما همه ی دنیا را هم به بنده بدهید نمی توانم حتی یک بیت در تایید عملکرد امام خمینی شعر بسرایم چنانچه ابدا نمی توانم برای خلیفه ی دوم در تمجید و تایید او کلامی بگویم

حتی اگر بگوئید ادامه ی این رویه باعث می شود که جانت را از دست بدهی هم بنده تغییر موضع نخواهم داد

البته وقتی صحبت از مقابله ی با کفار باشد بنده در برابر دشمنان اسلام تمام قد از حکومت جمهوری اسلامی ایران حمایت خواهم کرد چنانچه حضرات معصومین علیهم السلام از حکومت غاصبانه ی خلفا در جاهایی حمایت کرده اند

به اعتقاد بنده انقلاب سال ۵۷ به رهبری امام خمینی بزرگترین اشتباه طول تاریخ ملت ایران است

انقلابی که اگر چه اثرات مثبتی را هم داشته است اما بطور قطع و یقین اثرات منفی و مخرب آن به مراتب بیشتر از آثار مثبت آن بوده است

بنابراین فکر کنید ببینید دلیل مخالفت بنده با مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران چیست؟

بنده ابدا اهل پاچه خواری نیستم و اگر چنین بودم که در تمجید از رضاشاه شعر نمی سرودم
رضاشاهی که الان نه سمت و قدرتی دارد و اصلا او دیگر در این جهان وجود ندارد.....
محمد چاکدالحسینی سلام شخصیت هر انسان است استاد حکایت شما مثل ان شاعریست که گفتند شعری بگو که در بند اول چنان نارحت

نظر توسط

فرض بفرمائید که قیامت به پا شود

طبق قول شما خدا می پرسد
برای چه از امام خمینی انتقاد می کردی؟

بنده عرض می کنم چون امام خمینی به نام شیعه ی علی آمد اما هیچ سنخیتی با حضرت علی علیه السلام نداشت

حال شما بفرمائید چه چیز امام خمینی مانند امام علی بود؟

اعدام های اول انقلاب اش؟
یا صدها محافظ و بادیگارد اش؟
یا زندگی در بالای شهر تهران اش؟

امام خمینی اگر امام مستضعفین بود پس چرا در محله ی اشراف تهران سکنی گزید؟

خداوند می پرسد
چرا از رضاشاه تمجید کرده ای؟

بنده عرض می کنم به خاطر ایجاد امنیت و سازندگی های ارزشمند او
در مقابل از مسئولین جمهوری اسلامی ایران جز خرابکاری و اختلاس و رانت خواری و منفعت طلبی و تاراج منابع ملی و به کشتن دادن و فراری دادن نخبگان و...... چیز دیگری ندیده ام

حال اگر شما دیده اید بفرمائید تا بنده هم بدانم....
محمد چاکدالحسینی سلام شخصیت هر انسان است استاد حکایت شما مثل ان شاعریست که گفتند شعری بگو که در بند اول چنان نارحت

نظر توسط

بسیاری از مردم ایران همانند حضرتعالی عشق وافری به امام خمینی دارند و او را تا حد یک قدیس بالا می برند چنانچه بسیاری از برادران و خواهران اهل تسنن به شدت دوستدار خلیفه ی دوم عمر ابن خطاب هستند

گسترش اسلام تا مصر و روم و فتح تمام امپراطوری ایران از جمله دستاوردهای جناب عمر بوده است

حال شما بفرمائید دستاوردهای امام خمینی و نهضت او در برابر دستاوردهای خلافت عمر چه بوده است؟

شما اگر مثلا ده مورد مثبت بتوانید ذکر کنید بنده بیست اثر منفی انقلاب را خدمت شما بر خواهم شمرد.....

ضمن اینکه آیا به دست آوردن پیروزی هایی که در زمان عمر برای اسلام حاصل شد باعث موجه شدن سیمای عمر در دید شیعیان می شود؟

در زمان ما حدود دو میلیارد مسلمان در جهان زندگی می کنند که حدود نود درصد ایشان عمر را به شدت دوست دارند و فقط حدود ده درصد از آنها وجهه ی مقبولی برای عمر قائل نیستند

اما آیا این درصد بالا در میزان مقبولیت عمر دلیلی برای حقانیت اوست؟

بنده با علمای اهل سنت هم در این رابطه بحث کرده ام اما نتیجه ای حاصل نشده است چنانچه بحث بنده و جنابعالی نیز ظاهرا بی ثمر است

سلامت و موفق و سرافراز باشید ان شاءالله
محمد چاکدالحسینی سلام شخصیت هر انسان است استاد حکایت شما مثل ان شاعریست که گفتند شعری بگو که در بند اول چنان نارحت

نظر توسط احمد

واقعا حماقت انتهایی نداره شاه ایران با نقشه انگلستان بحرین رو یه کشور جدا میکنه و کنترل تنگه هرمز خلیج فارس ا
گر بحرین جزو ایران بود قطعا کاملا با ایران بود از یه طرف قره باغ رو داد رفت که ارتباط مستقیم ایران و اروپا قطع شد و همین الان درگیری داریم با آذربایجان
دو سه مثقال خریت ز خران چیزی نیست
آدمی که الحق دو سه خروار خر است

نظر توسط Mofidifar Admin


سلام

از سالها قبل از دوران پهلوی ایران تسلطی بر بحرین نداشت اما مسئولین نظام جمهوری اسلامی سعی دارند چنان وانمود کنند که محمدرضا شاه بحرین را از ایران جدا کرده است

و اما نکته ای که مسئولین نظام جمهوری اسلامی و هواداران سینه چاکشان باید به ان توجه داشته باشند این است که متاسفانه در این چهار دهه ی اخیر حاکمان ایران چنان بد عمل کرده اند که بسیاری از مردم مناطق ایران آرزو می کنند ای کاش آنان هم به سرنوشت بحرین دچار شده بودند.....

و این مایه خفت است برای مسئولین نظام......

نظر توسط

با عرض سلام مجدد خدمت شما به اطلاع می رسانم که برای روشن شدن موضوع
سابقه ی تاریخی
ارتباط بحرین با ایران
را در این صفحه گذاشتم تا دوستان عزیز با تاریخچه ی بحرین آگاه شوند


سلامت باشید ان شاءالله