یک بام و دو هوا
مقدمه
حکایت برخی از ما که وقتی موقع بار بردن میشود مرغ هستیم و هر گاه باید تخم بگذاریم شتر می شویم....
و یا زنانی که وقتی پای مهریه وسط بیاید مسلمانند اما وقتی صحبت از تمکین باشد الگو از زنان غربی می گیرند....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر
روزی پسری به یک شترمرغ
گفت این همه دانه را بخور مرغ
پس تخم دو زرده ای بینداز
یا اینکه بخوان سرود و آواز
او چونکه تمام دانه را خورد
از قوم پرنده آبرو برد
گفتش چه کسی بگفته مرغم؟
کردی دلم از گزافه پر غم
بنگر شترم در این بیابان
ما را چه به ماکیان و مرغان ؟؟!!
گفتش شتری؟! ببر تو بارم
بر پشت خودت نما سوارم
گفت ای پسرک شتر کجا بود؟
این حرف تو کاملا خطا بود
من مرغ زمین و آسمانم
سلطان همه پرندگانم ....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط محمد چاکرالحسینی
نکندو همین زنهای خودمان را برای ما
حفظ کند که هم مهره خیلی کم دارن هم
بی اجازه آب نمیخورند وهم،،،، استاد متشکرم
نظر توسط Mofidifar Admin
خداوند شما را برای خانواده محترم و ایشان را برای شما حفظ فرماید
ان شاءالله
نظر توسط نیایش
نظر توسط
متاسفانه این حکایت واقعیت تلخ بسیاری از زنان جامعه ی ایران ماست.....
اگر باور نمی کنید سری به دادگاه ها بزنید و این روزگار تلخ را با چشم خود نظاره گر باشید......
نظر توسط دتتن