یک بام و دو هوا

مقدمه

حکایت  برخی از ما که وقتی موقع بار بردن میشود مرغ هستیم و هر گاه باید تخم بگذاریم شتر می شویم....

و یا زنانی که وقتی پای مهریه وسط بیاید مسلمانند اما وقتی صحبت از تمکین باشد الگو از زنان غربی می گیرند....

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
روزی پسری به یک شترمرغ
گفت این همه دانه را بخور مرغ
پس تخم دو زرده ای بینداز
یا اینکه بخوان سرود و آواز
او چونکه تمام دانه را خورد
از قوم پرنده آبرو برد
گفتش چه کسی بگفته مرغم؟
کردی دلم از گزافه پر غم
بنگر شترم در این بیابان
ما را چه به ماکیان و مرغان ؟؟!!
گفتش شتری؟! ببر تو بارم
بر پشت خودت نما سوارم
گفت ای پسرک شتر کجا بود؟
این حرف تو کاملا خطا بود
من مرغ زمین و آسمانم
سلطان همه پرندگانم ....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بعضی حضرات زن به امروز
این گونه خوشند و خانه افروز
این قصّه حکایتِی قشنگ است
ایرانی و حاصل فرنگ است
این گونه زنان که بین مایند
از جنس بشر ببین دو تایند
یک قسمتِ آن زنِ فرنگی است
بی عاطفه چون سلاح جنگی است
تابع نبُوَد به شوهر خویش
پیوسته زنَد به جان او نیش
آزادی تامِ خود بخواهد
یک ذرّه ی میل خود نکاهد
خود را شمرد به حَدِّ مَردان
مادر شدنش نموده نسیان
زن بودن خود کُند فراموش
حرف از احدی نمی کند گوش
یک ذره عطوفتی در او نیست
او اهل عفاف و آبرو نیست
این زن که چنین زبان دراز است،
بی شرم و حیا و بی نماز است،
گاهی شده او ولی مسلمان
تابع به رسوم اهل ایران
مهریّه طلب کُند فراوان
هم وزن خودش طلا به میزان
با نام بهای شیر مادر
خالی کند او حساب شوهر
هم خانه و سکّه را بگیرد
هم حرفِ تو را نمی پذیرد!!!
مردان و زنان اگر به فرهنگ
هم جنس و برابرند و همسنگ؛
پس این همه ناز و عشوه ها چیست؟
مهریّه در این زمان ما چیست؟
مهریّه بُوَد بهای تمکین
بر آن که بُوَد علاج و تسكین
اما تو دهی تمام مالت
تا مار دو پا شود وبالت!
بیچاره جوان اگر به تمثیل
اموال تمام اهل فامیل،
گیرد که دهد، به فرضِ دادن
کم بوده دو قورت و نيمِ این زن
چون مِهر زنان ما نجومی است،
این در وطنم غمی عمومی است
ارقام نجومي و خرافی
در چشم زنان نبوده کافی
این یک شِکنَد رکورد خواهر
تا سر شود از زن برادر
الگو کُند آن یکی به دنیا
آن دختر زشت و بی حیا را
چون سال تولّدش فُلان است
پس سکّه به قدر سالِ آن است
مهریّه طلب کند به ترفند
تا شُل نشود طناب پیوند
تا بلکه شود طلاقِ زن کم
ماند بَرِ شوهرش دمادم
اما بنگر که روی آمار
گردیده طلاق و فتنه بسیار
چون بر سر کمترین خلافی
در وصلت شان رسد شکافی
شوهر اگر از خطا دو لک لک
در خانه بَرَد به جای اردک
پس زن بزند به شوهرش چنگ
بالا بکشد تنوره ی جنگ
دعوا به کلانتری کشانند
دیگر به کنار هم نمانند
چندی دو نفر به داد و بیداد
بعدا همه از طلاقشان شاد
ای آنکه دو دل شدی در این فصل
گو بر زن جانگداز و نااصل:
گر خارجی و زبان درازی
با مهریه پس مکن تو بازی
یا اینکه اگر تویی مسلمان
تمکین بنما به راه ایمان
تکلیف خودت نما مشخص
یا اینکه مرا نما مرخص....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط محمد چاکرالحسینی

خدا هیچ کس را گرفتار آن چنان زنانی
نکندو همین زنهای خودمان را برای ما
حفظ کند که هم مهره خیلی کم دارن هم
بی اجازه آب نمیخورند وهم،،،، استاد متشکرم

نظر توسط نیایش

این چیه

نظر توسط

سلام بر شما
متاسفانه این حکایت واقعیت تلخ بسیاری از زنان جامعه ی ایران ماست.....

اگر باور نمی کنید سری به دادگاه ها بزنید و این روزگار تلخ را با چشم خود نظاره گر باشید......
نیایش این چیه

نظر توسط دتتن

دند