اشعار از کتاب ایرج نامه
با نام و یاد خدا
و با عرض سلام و ادب و احترام
خدمت شما ادیبان و ادب دوستان فرهیخته
در این مجموعه اشعاری بر گرفته از کتاب ایرج نامه خدمت شما ارائه می گردد این کتاب در سال ۱۳۸۷ آماده ی چاپ شده بود اما متاسفانه مجوز چاپ نگرفت.....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
نمونه هایی از
اشعار در کتاب ایرج نامه:
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آغاز سخن به نام یزدان
با نام خدای عشق و ایمان
آن خالق کائنات و آفاق
آن قادر مهرَبان و رزاق
لطفا ادامه ی شعر را در صفحه ی
مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
اي گـــنج نهفتـــه در دل خـــاك
اي «ايرج» خوش بيـان و بـي بـاك
اشــعار تــو بــس روان و نيكوســت
دارم همه را به صدق دل دوسـت
آن قند و عسل که از تو دیدم
کی از خم دیگران چشیدم؟
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
ای مرد عزیز و با درایت
اندیشه نما در این روایت:
زن مظهر و اسوه ي جمال است
یک جلوه ی روی ذوالجلال است
یک آیت و رحمت از خداوند
گردیده زنی برای پیوند
پس بر زن خود چنین نظر کن
از رنجش خاطرش حذر کن
دائم زن خود نما نوازش
تا با تو شود به راه سازش
زن چشمه ی عشق و مهر و نور است
از ظلمت و تیرگی به دور است
لطفا ادامه ی این شعر را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بنگر به زني كه بند مُد شد
بيچاره خودش به دست خود شد
اين زن دو سه ساله در جواني
خوش بوده به صحنه يا نهاني
اما به زمان پیری زن
کو همدم و روزگار روشن؟
بعد از گذر بهار زن ها
در دوره ي زشتي بدن ها
بيچاره زنان چه بي بهايند
در گوشه ي پيره زن سرايند
آنان که به فکر دخترانند
غمخوار زنان دیگرانند
پس از چه سبب به وقت پیری
هنگام تب و غم فقیری
یاری گر پیره زن نباشند؟
دلواپس آن بدن نباشند؟....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
فرموده پدر به بنده پندی
از حکمت و قول حق پسندی
گفت : از سخن دو کس حذر کن
بر این دو به ظن بد نظر کن
اول ؛ سخن پزشک لاغر
آن مردنی خمیده پیکر....
دوم سخن همان شکم دوست
آن واعظ چاق و آن که بدخوست.....
در صورت تمایل لطفا متن کامل شعر را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
اکنون بشنو بیان اشعار
در هجو جماعت ریاکار
آنان که به زهد و دین شهیرند
اما دغلان رشوه گیرند
آنان که شکم پرست و چاقند
از سفره ی دین به ارتزاقند
آنان که به نام یاور دین
بر ضد شریعت اند و آیین
آن عده که تا خرافه برپاست
اسباب رفاه شان مهیاست....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دزدی به لباس واعظ دین
زد خانه ی مردمان مسکین
روزی مچ دزدشان گرفتند
کَت بسته به کوچه ها برفتند
عمامّه به سر یکی چنان شمع
دور و بر او جماعتی جمع
لطفا ادامه ی شعر را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
کِی نخبه کند در این وطن رشد؟
بر صخره نمی کند چمن رشد
پس مغز قوی و مستعد را
بیگانه یقین بَرَد به یغما
بین نخبه و هر المپیادی
دزدیده شود به نامرادی
آن نخبه اگر بماند این جا
قدرش چه کسی بداند از ما؟
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
روزی به کنار میز گردی
من بودم و جمع اهل وردی
چون کرده سرم به تن زیادی
گفتم دو سه جمله انتقادی
گفتم غم و درد ما زیاد است
مشکل نه فقط به اقتصاد است،
بر هر چه نظر کنی خراب است
سرفصل نقیصه صد کتاب است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
یک سوم عمر ما به خواب است
این قسمت آن یقین صواب است
یک سوم دیگرش به خوردن
یا صرف خرید و خانه بردن
يك سوم ديگرش بماند
آن هم به تو واعظي بخواند،
از نقل علی (ع) که در بِحار است:
تفریح تو بهترین به کار است
لطفا ادامه ی شعر را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بین شیعه فقط گرفته عترت
غافل شده از کتاب حکمت
سُنّی بنهاده عترت پاک
قرآن شده بال او بر این خاک
این هر دو اگر چه هِی دوانند
پرواز خوشی نمی توانند
مرغ آمده با یک از دو بالش
گر پر بکِشد خوشا به حالش !
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
اول سخنی که بین ما بود
از نام و عنایت خدا بود
پایان سخن به ختم دفتر
زینت بدهم به نام «حیدر»
لطفا ادامه ی شعر را در صفحه ی
شعر پایان سخنرانی
مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
برای مطالعه ی شعر انتخابی تان لطفا از لیست اشعار بر روی نام شعر مورد نظر کلیک کنید.
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
.