ایام تو می آید... :

مقدمه

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
به نام ایزد رحمان دانا
خداوند جهان حی توانا
گشایم دفتری از عشق گل‌ها
در این بستان‌سرا با چشم بینا
پرستم دلبری زیبا و رعنا
وجودش در جهان بی مثل و یکتا
شدم عاشق بر آن سیمای زیبا
بخواهم از لبش شهدی گوارا
بگیرم بوسه‌ای با صد تمنا
از آن لب‌های نوشین و شکرخا
اگر شد راز عشق از کس هویدا
ملامت‌ها کنندش چون زلیخا
منم چون عاشقم در دار دنیا
هویدا گشته عشق از شعر شیوا
امید ! از روز اول بوده پیدا
که مادر زاده ما را مست و شیدا
لذا چون عاشقم همواره هرجا
فقط خوانم من از این عشق اعلا
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
هر صبح دل انگیرم با نام تو می آید
بر دیده ی من خورشید از گام تو می آید
با نام تو آغازم با یاد تو دمسازم
پروانه ی پروازم بر بام تو می آید
این بلبل دل شیدا دیوانه ی آن رعنا
با چشم و دلی بینا بر دام تو می آید
هر جای جهان پر گل پر سوسن و پر سنبل
تا در نظر بلبل گلفام تو می آید
بر گوش جهان ریزم آواز دل انگیزم
تا بر دل شب خیزم پیغام تو می آید
هر درد و غمی سنگین با یاد تو شد تسکین
تلخی به دهان شیرین از جام تو می آید
خوانم به شبی محزون این نغمه ی شادان چون
بر شام امید اکنون ایام تو می آید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط فرشاد

سلام
به به بسیار زیبا