مقدمه ی کتاب ایرج نامه
با نام و ياد خداوند مهرباني كـه گنهكـارترين بنـدگانش نيـز، اجازه ی نا اميدي از رحمت او را ندارند،
بزرگواري كه پيشه اش رحمت است و عطا،
خورشيدي كه تنها نور است و روشني،
ستايش او را سزاست كه هر چه خوبي و زيبايي است همه از جانب اوست....
و درود خالصـانه ی ما نثار واسطه ي رحمت الهي حضرت محمد مصطفي «صلوات االله عليـه و آله و سلّم» باد، آن بزرگواري كه چون چشمه اي زلال در كوير جامعه ی انساني جوشيد و اين جوشش بـه واسـطه ي عتـرت پـاكش تـداوم يافت و مانند رودي زلال جاري گشت و راه دريا را در پـيش گرفـت تا قطره هاي سرگردان را به درياي فيض الهي هدایت نماید.
سلام خدا بر حضرت محمد (ص) و عترت پاكش باد.
و اما در زمان كودكي هنگامي كـه در دوره ي دبسـتان شـعر زيباي مادر را با زبان كودكانه ام زمزمه مـي كـردم در دلـم احسـاس بسیار خوبي نسبت به شاعر اين شعر پيدا كرده بودم. خصوصاً با ديدن تصوير مظلومانه ي« ايرج ميرزا» غم غريبي را در چشمان او مـي خوانـدم و از اين رو ارتباط دلم با او تنگ تر مي شد.
راستش را بخواهيد با تماشاي عكس ايرج ميرزا نمي دانم چرا دلم برايش مي سوخت، گويي آن چهره ي غم ديده با دلـم درد دل ها داشت که من نمي فهميدم و سال ها راز اين نگاه غمگينانه بر من آشكار نشد.
بـه هـرحال اين گونه بود كه ايرج از همان دوران كـودكي در دلـم جـاي گرفت.
اين علاقه ي كودكانه، بعدها با خواندن اشعار ديگـري از وي بيشتر شد.
اشعار زيباي ايرج در موضوعات مختلف مرا مجـذوب خـود مـیساخت و اين در صورتي بود كه در مورد او و تفكـر و نحـوه ي زنـدگی اش مطالبي را مي شنيدم كه با ذهنيت بنـده مطابقـت نداشـت، زيـرا اكثر افراد ايرج ميرزا را به عنوان يك شـاعر لاابـالي و فاسـد معرفـي مـيكردند.
چون زياد اهل مطالعه و تحقيق نبودم سال ها ايـن موضـوع در ذهنم مسكوت باقي ماند، تا اين كه در سال ۱۳۸۶ سريال شاعر گـران مایه ی معاصر «جناب شهريار» به نمايش درآمد
.
گرچه بنده به جز مختصري از ايـن سريال را نديده ام، اما از طريـق دوسـتان مطلـع گشـتم كـه در ايـن سريال، تاريخ تحريف شده و شاعر محبـوب بنـده( ايـرج ميـرزا ) نيـز مورد كم لطفي قرار گرفته است.
اما اين موضوع به همين جا ختم نشد و چه بسا برخي معترض آن شدند كه اصلاً چرا در اين سريال نامي از ايرج ميرزا آمده است.
اين موضوع حس كنجكاوي مرا تحريك كرد و بنده را بر آن داشت تا در مورد ايرج و زندگي او مطالعه نمايم، و لذا اين كار را بـا خواندن ديواني از ايرج آغاز نمودم.
هنگامي كه ديوان ايرج به دستم رسيد با خواندن اولين اشعار او چنان مجذوب شدم كه تقريباً همه ي ديوان را با کمترین وقفـه خوانـدم.
شيوايي بيان، هنر شاعري و لحن منحصر به فرد ايرج، همراه با احساس لطيف و بيان دلنشين و استثنايي او، مرا بيش از پـيش مجـذوب اشـعار ايرج مي ساخت.
پس از آن، شرح حال ايرج را نيز مطالعه نمودم كـه بـا ايـن كار، بيشتر با شخصيت او آشنا شدم و اين جا بود كه راز غم هاي نهفته در چشمان ايرج را كشف نمودم ... .
ناگفته نماند، با توجه به اين كه بنده از خانواده اي مذهبي و از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت هستم، همه ي اشعار ايـرج را تصديق نمي كنم، همچنين بعضي از خصلت هـاي شخصـي ايـرج در طبع بنده خوشايند نيست، اما با اين حال، به خاطر اين همه شيريني كه از شعرهاي زيباي او چشيده ام، تلخي حاصل از اين گونه خصائص را تحت الشعاع خود قرار داده است.
به اعتقاد بنده ارزش اشعار ناب ايرج به حدي زياد اسـت كـه به خاطر چند مورد اشكال و انحراف سزا نيسـت او را از صـحنه ي ادبيـات ايران كنار زد.
مهر و عطوفت و عشق، در شعر او مـوج مـي زنـد، لطافـت و شيوايي بيانش لذت بخش است و روح آدمي را جلا مي بخشد.
بيگانه ستيزي در شعر ايرج قابل تقدير است. وقتي كـه انسـان اين شاعر آزاده را در برابر ابر قدرت هاي زمان خـويش محكـم و بـا صلابت مي بيند احساس غرور مي كند و درس آزادگي مي آموزد.
وقتي كه مي بيني او چه راحت سردمداران و حاكمان جاهل زمان خويش را سرزنش مي كند و آنان را احمق و حقير و جيره خوار اجنبي معرفي مي كند، بر چنين جرأت و جسارتي بـي اختيـار آفـرين مـی گويي و از او درس شــجاعت مي آموزي، چنانچه در جايي از عارف نامه مي گويد:
جناب ایرج میرزا واقعا چه زیبا سروده است:
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بزرگـــان وطـــن را از حماقـــه
نباشـد بـر وطـن يـك جـو علاقـه
يكــي از انگلســتان پنــد گيــرد
يكــي بــا روس هــا پيونــد گيــرد
به مغز جمله اين فكر خسيس است
كه ايران مال روس و انگليس است....
و متاسفانه هنوز هم بسیاری از مسئولین نوکران دست به سینه ی جهان استکبارند:
ای ننگ بر خائنین به ملت......
و لذا خطاب به جناب ایرج میرزا باید گفت:
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
احسن كه چنـين تـو خـوش بيـانی
ســلطان ســخن بــه هــر زمــانی...
و امروز مي فهمي كه او یک قرن پیش چه زيبا شعار نه شرقي، نه غربي، سـر داده است، لذا بر حس وطن دوستي و استعمار ستيزي او آفرین مـيگويي.
انتقاد از وضع زمانه با بياني بي پرده در شعر ايرج كاري است ستودني، قطعاً اگر او چند سالي بيشتر زنده مي ماند و ديكتاتوري رضـا خــاني را تجربه مي كرد، با روحيه اي كه بنده از او سراغ دارم به احتمال زیاد طلايـه دار مبـارزه بـا استبداد مي شد و اگر چنين اتفـاقي افتـاده بـود قطعـاً جايگـاه او در ادبيات فارسي به مراتب رفيع تر از جايگاه امروزی وي بود و مسـلماً اهـل علم و سياست نيز نسبت به وي نظر ديگري داشتند.
هنر شاعري او در سرودن مثنوي زيبـاي «زهـره و منـوچهر» واقعاً ستودني است، اما افسوس و دريغا كه تمام اشعار ايرج بـه همـراه هم به چاپ رسيده و حتي اشعار خصوصي او نيز كه شايد جـزء اسـرار بوده به چاپ رسيده است كه اين را بايد خيـانتي بـزرگ ناميـد
و البته بـا توجه به اين كه ما ايراني ها معمولاً نيمه ي خالي ليوان را مـي بينـيم، اغلب ايرج را شاعري هجو سرا و خارج از اخلاق مي شناسيم.
اگـر چاپ ديوان ايرج در زمان حيات وي صورت مـي گرفـت قطعا بسـياري از اشعارش به چاپ نمي رسيد و امروز چهره ي ديگري از ايرج در ذهن ما نقش بسته بود.
اين ذهنيت سبب گشـته اسـت تـا اشـعار بـا ارزش زيباي او نيز در پرده مانده و توده ي مردم از آن ها محـروم بماننـد.
پـس لازم است ادب دوسـتان همتـي كننـد و مجموعـه اي از اشـعار قابـل تحسين او را به چاپ رسانده در اختيار عموم مردم قرار دهند.
البته وصف جايگاه ادبي ايرج ميرزا نيازي به بيان ناقص بنـده ندارد و قطعاً اديبان و شعرشناسان اين مرز و بوم بسيار بهتر از بنده مقام ادبي ايرج را درك كرده و اشعار زيبـايش را بـه خـوبي شـناخته انـد،
چنانچه بزرگ ترين شاعر عصر ما، جناب شهريار در مثنوي بلندي كـه در ذكر مفاخر ادب و هنر ايران سروده است، در وصف ايرج ميـرزا و جايگاه ادبي او مي فرماید:
مزاح و بذله هم از ايرج و تماشايي است
كه دستيار نظامي به مجلس آرايي است١
گـر از حكيـم نظامي قرينـه جويــد كَس
بـه شاهزاده ي ايرج ُكنيم اشارت و بس٢
و در ادامه در همين شعر وقتي كه اقسام شـعر نـو را توصـيف مـي كند، مي فرمايد
سوم كه ساده ترين وجه و صورت شعر است
رَهِ گشوده ي ايرج بُوَد، ولي بـن بست
كه راه تازه ي او سبْك و مكتبي است جديد
كه هيچ كس نتـوانسـته است از او تـقلـيـد
چـه انحصار كه در خـدمت اداره ي اوست
چو خانه ايست كه دربست، در اجاره ي اوست٣
-(٣)
ديوان شهريار ،(صفحه ي ٣٦٣ ١)
(۳)- ديوان شهريار ،(صفحه ي ٣٩)
البته اين جا شهريار بسيار زيبا سبْك شعري ايرج را ستوده و توصيف نموده است و حقيقتاً زيباتر از اين در وصف ايرج ميرزا نمـي توان سرود، و شايد تلاش بنده در اين زمينه كـاري اسـت عبـث، امـا بنده نيز با سرودن ايرج نامه خواسته ام به سهم خود هر چنـد قليـل و مختصر دِينِ خود را نسبت به اين شاعر بزرگ اَدا كرده باشم.
در هر حال با خواندن كل ديوان و همچنين زندگي نامه ي ايرج، چنان تحت تأثير قرار گرفتم كه ناخود آگـاه زبـان بـه سـتايش مقام ادبي ايرج گشودم. هنگام سرودن اين اشعار بود كه اشـك امـانم نمي داد و پهناي صورت و دفتر را خيس مـي كـرد ... .
حسـرت مـي خـــوردم كـــه چـــه ديـــر بـــا ايـــرج آشـــنا شـــدم و افســـوس مي خورم كه چرا مرحوم ايرج اين ذوق و قريحـه ي خـدادادي را گاهي صرف سرودن اشعاري كرده كـه شـأن ادبـي او را تنـزّل داده اســت، در حالی که او علي الظاهر در برخوردهاي اجتماعي، فردي بسيار مـؤدب و بانزاكـت بوده است
و بسيار متأسف شدم كه شاعري چنين توانـا، هـم در زمـان حيات، و هم پس از مرگ بايد اين چنين مورد بي ِمهري قرار گيرد.
آرام آرام دَرِ دلم باز شد و با ايرج درد دل نمودم، بغض دل تركيد و از وضع زمانه گفتم و گفتم از آن چـه سـال هـا در دل نگـاه داشــته بـــودم و حاصــل آن ايرج نامه اي شد كه پيش روي شماست.
ايرج نامه قطعاً خالي از اشكال نيست و شايد ايـن احسـاس را در خواننده ايجاد كند كه بنده انساني بدبين و منفـي بـاف هسـتم، در حالي كه واقعاً چنين نيست و قطعاً بنده در صدد ترويج حس بدبيني و ايجاد افسردگي نيستم. واقعيت اين است كه كُلّ ايرج نامـه در زمـاني كمتر از يك ماه و در شرايط خـاص روحـي، و تحـت تـأثير اشـعار و زندگي ايرج سروده شده است.
ضمن اين كه چون ايرج نامه يك مجموعه ي انتقادي است، غير طبيعي نيست اگر برخي از مسائل و مشكلات اندكي بزرگ نمـايي شده باشند تا بهتر در چشم مخاطـب جلـوه گـر شـوند، چنانچـه بيـان موضوع در كاريكتاتور نيز به همين صورت است.
به هر حال اگر عيب و نقصي در ايرج نامه نهفته است، از همه ي خوانندگان و صاحب نظران محترم پوزش مي طلبم و اگر ارزشـي براي اين اثر وجود دارد آن را به روح شاعر محبـوبم
جنـاب مرحـوم ايرج ميرزا
تقديم مي كنم .
روحش شاد و قرين رحمت الهي باد
انشاء االله
٢٤ فروردين هشتاد و هفت
حسين مفيدي فر (زفره اي)
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
معاوضه ی المیزان با
یک بیت شعر ایرج میرزا :
آیت الله علوی بروجردی در نقل تکان دهنده ای از علامه طباطبایی که خود شاهد آن بوده است ، بیان می کند که مرحوم علامه در مجلس روضه ای وقتی روضه خوان شعری خاص از ایرج میراز را قرائت می کرده است از او می خواهد بیتی را تکرار کند و به شدت اشک می ریخته است که تا چهار بار این تکرار انجام می شود و سپس فرموده است :
ای کاش ایرج میرزا آن شعر خاص یا یک بیت آن شعر خود را که در وصف داغ حضرت علی اکبر علیه السلام سروده است را به من می داد و من المیزان را به او می دادم.
بیت منظور نظر علامه طباطبایی این بیت بوده است :
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانۀ ی مرغ پریده را.. !
آیت الله علوی بروجردی ادامه می دهد :
من به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردم که آیا ایرج میرزا را می شناسید؟
او هجو سرا است.
علامه می فرماید : بله می شناسم و کتاب شعر او را هم دارم سپس علامه می فرماید :
مع ذلک ، ای کاش ایرج میرزا این بیت شعرش را به من می داد و من المیزان را به او می دادم.
و ادامه می دهد : من گمان ندارم کسی که چنین بیتی را راجع به حضرت علی اکبر امام حسین علیه السلام سروده است ، در روز قیامت حضرت سید الشهدا علیه السلام نسبت به این فرد بی تفاوت باشد.
. متن کامل شعر ایرج میرزا از این قرار است :
رسم است هرکه داغ جوان دید دوستان
رأفت برند حالت آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب شهد
تا تقویت شود دل محنت کشیده را
یک چند دعوتش بگل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل ، خار خلیده را
القصه ، هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیت خاطر حسین. !؟
چون دید نعش ا کبر در خون تپیده را
آیا که غم گساری و اندوه بری نمود
لیلای داغدیده ی محنت کشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانۀ ی مرغ پریده را.. !
السلام علیک یا ابا عبدالله
جهت شادی روح بلند علامه ی بزرگوار
مرحوم آیت الله طباطبایی
و روح لطیف مرحوم ایرج میرزا
صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
.
تعریفی از شعر و شاعر
شعر است و به رتبه کمتر از وحی
دعوت به درست و از غلط نهی
ابزار بیان اشتیاق است
خاکستر آتش فراق است
از حسن گل است و مهر خوبان
اوصاف نگار و روی جانان
تصویر و بیان هر قشنگی است
نقاشی جلوه های رنگی است
شاعر نگران جسم و جان است
او اهل زمین و آسمان است
در صورت تمایل متن کامل این موضوع را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
.
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط محمد چاکدالحسینی
شعر مرگ وطلب حلالیت را خوندم
احسنت ومرحبا از همه طلب بخشش کردید بسیار زیبا و خوب اما کسی که تا این حد واقف به امور دنیای گذراست بهتر نیست برای انچه یقین
صد در صد ندارد حرفی نزند وجانب احتیاط را بگیرد دوستت دارم وبارها در حد توانم تذکر داده ام خدا نگهدار
نظر توسط Mofidifar Admin
جواب شما را در صفحه ی بحرین گذاشتم
سلامت باشید ان شاءالله
نظر توسط
در پناه خدا باشید ان شاءالله