عِدالت واژه ای باشد مُقدّس
که اجرایش نباشد کار هر کس
«علی(ع)» تنها عدالت پیشه ای بود
که مِثلش را خدا خلقت نفرمود
فقط «مهدی(عج)» اگر بر صحنه آید
به ما باب عدالت را گشاید
شریعت را کند جاری به عالَم
نماند بهر انسان امر مبهم
فروزان می شود خورشیدِ ایمان
گلستان می شود دنیای انسان
فساد و ظلم و تبعیضی نماند
عدالت حُکم آخر را بخواند....
ولی پیش از ظهور حضرت دوست
حکومت های دنیا را چه نیکوست،
که نور از محضر عترت بگیرند
به حد خود عدالت را پذیرند
ولی هر جا حکومت در جهان است
برای اهل آن اکثر زیان است
بنا بر گفته ای از نقل مولا
اگر ظلمی شود در دار دنیا
در آن ظلم و ستم حاکم شریک است
در این فرموده پس اندرز نیک است
که عاقل کی نماید عقل خود گم ؟
کجا گیرد به دوشش بار مردم؟
به دنیا مردمان چون تشنگانند
که از هر سو عدالت را بخوانند
ولی انسان یقین کمتر نشانی
ببیند از عدالت در زمانی
اگر انسان از این غم خسته باشد
طبیبش یک نفر وارسته باشد
که او هم«حضرت صاحب زمان»است
که تنها چاره ی خلق جهان است
لذا مردم به دورانی در ایران
به منظور ظهور قطب امکان ؛
نمودند از رشادت انقلابی
که آید تشنگان را جوی آبی
به هر صورت «خمینی» در شبی سرد
در این کشور قیامی را به پا کرد
شعارش هم عدالت پروری بود
رواج عدل ناب حیدری بود
ولی کم کم سران انقلابی
برفتند از خطا سوی خرابی!
به نرمی راه دولت چونکه کج شد
در ایران مرکبِ ایمان فلج شد
لذا در بزم عیش و لذت و نوش
هدف شد کاملا اینجا فراموش
همان هایی که بر مسند نشستند
مسیر حق به کل در صحنه بستند
هدف های نخستین شد فراموش
به رهبر هم کسی کی می دهد گوش؟
کسی گوشش به رهبر چون نمی داد
قطار انقلاب از گردش افتاد
به جای رفتن دنبال قرآن
پِیِ بازیچه ها شد کل ایران
اگر خوبی بیامد روی مسند
همان هم شد چنان پیشینیان بد
که دنیا جایگاه امتحان است
ولی مسند نظیر پلکان است ؛
که در آنجا بشر حفظ تعادل
ندارد با هزار و یک تمایل
لذا عاقل نگیرد پست و مسند
که قطعا می شود در امتحان رد
در ایران هم رجال انقلابی
که بودند اکثرا خوب و حسابی ؛
پس از چندی جدا از توده گشتند
به تزویر و ریا آلوده گشتند
به جای همدلی با جمع مردم،
قناعت پیشگی با نانِ گندم،
شدند از هرزگی بند تجمل
چه کس دارد قناعت را تحمل؟
رها شد مذهب و دین و شریعت
فنا شد ملت و ملک و طبیعت
هدف های نخستین جمله شُد شوت
بیامد بار دیگر رسمِ طاغوت
نه تنها کاخ طاغوتی سرا شد
از آن شاهانه تر اینجا بنا شد
در آن دوران که شاهِ بی حیا بود
چنین اعیان و اشرافی کجا بود؟!
شعار دین اگر در این میان است
چرا ترویج بی دینی در آن است؟!
همان پولی که گردد صرف بازی
و یا تفریح و جشن و حقه بازی ،
بُوَد آیا که خرج دین نمایند؟
که دین در کام ما شیرین نمایند
همان قدری که تبلیغ پُفک هست
کسی در فکر دین یا رفع شک هست؟
چرا اسبابِ دینداری گران است؟
ولی ابزارِ شیطان رایِگان است
بِکِش ای حضرت دولت، خجالت
از این احیای اسلام و عدالت
که در اُم القُرای مسلمینت،
عجب احیا نمودی شرع و دینت !!!!
چرا فکر و هدف باشد فقط پول؟
چرا مُد ها شود معبود و مقبول؟
شود انسان از این برنامه ها گیج
ببین سیما چه دارد بهرِ ترویج
رواج بی حیایی کارِ سیماست
چه کس مسئول غفلتهای آنهاست؟
همان قدری که بر ورزش بکوشند
شود آیا که بر ارزش بکوشند؟
مُد و بازی بَرَد از مغزشان هوش
لذا یاد قیامت شد فراموش
چرا دور از وصایای امامند؟
به دام مکر شیطان خواب و خامند
ندانم اهل قانون در چه کارند
که ظالم ها بر این مردم سوارند
بر این دزدان بی وجدان ایران
چه شخصی می دهد فرصت به جولان ؟
طلاق و دزدی و این خیل شیّاد
زنان فاسد و مردان معتاد؛
چه اُرگانی چنین بد تربیت کرد؟
چه کس آورده بر ما اینهمه درد؟
کراک و شیشه و تریاک و دودش
چه کس باید شود سدِّ ورودش؟!....!؟
بیان درد ما اکنون زیاد است
یکی گفتم، هزاران در نهاد است
در این دوران علی تنهای تنهاست
دلش خون از گناه و غفلت ماست
به محشر کوفیان پس روسفیدند
اگر اوضاع ایران را بدیدند
اگر ملت به دنبال ولی بود،
اگر دولت به هر جا با علی بود،
یقین اوضاع ایران این نمی شد
یکی لائیک و ضد دین نمی شد
اگر این نهضت و جنبش الهی است
چرا پس مملکت سوی تباهی است؟!
«بنی عباسیان» هم روزگاری
به مسند تکیه کردند از قراری،
که قبلش پرچمی از آل طاها
برای خود عَلَم کردند و بر پا
ولی وقتی که بر مسند رسیدند،
دو روزی طعم قدرت را چشیدند،
به زودی عهد خود با حق شکستند
درِ عدلِ امامت را ببستند
همان ها راه حق را سدّ نمودند!
به مسند اهل حق را رد نمودند!....!
مبادا پس شود آن دوره تکرار
در ایران بهر مسئولین دیندار
یقین ما هم اگر غفلت نماییم
به راه و شیوه ی عترت نیاییم ؛
زمانی چونکه آن حضرت بیاید،
زمان دولت عترت بیاید،
به جای اینکه ما خدمت نماییم ،
پی حجت به راه حق بیاییم ،
همانند زمان آلِ عبّاس
جفاها می شود بر آن گلِ یاس
عزیزان بهر ما هم این خطر هست
که از غفلت رَوَد دین از دلِ مست
توجه بر امامِ حق بُوَد بال
که انسان را رساند سوی آمال
و اما بشکند این بال پرواز
اگر غفلت کند انسان از این راز
به ظاهر این حکومت چون بنا شد
برای حضرت مهدی(عج) به پا شد
چرا ما از هدف پس جا بماندیم
مگر دستور قرآن را نخواندیم
به جای خدمت و یاد قیامت
برد ایمان و دین از قلب امت
شوَد ملت به هر بازیچه مشغول
و یا دولت بُوَد فکرش فقط پول
زمانی هاشمی بر مصدر آمد
به دنبالش تجمّل از در آمد
تمام همّ و غم دولت او
فقط شد عیش دنیایش به هر سو
به اشرافی گری دولت بکوشید
مُد و دنیا پرستی پس بجوشید
ولی مردم در آن دنیا چه خوردند؟
از آن دنیای آبادان چه بُردند؟
ذخائر سهم آقازاده ها شد
گرانی سهم خَلقِ بینوا شد
به دنبالش جناب خاتمی بود
که صد معضل بر آن بیراهه افزود
همان افکار نا فرجام دشمن
که آمد با «رضا خان» سوی میهن
همان امری که او با زور و قدرت
نشد اجرا کند بر روی ملّت،
به دست آن منافق های دوران
به خوبی طرح و اجرا شد در ایران
از این رو غیرت از مردان گرفتند
زنان را عفّت و ایمان گرفتند
به نرمی چادر از زنها رُبودند
پس از آن ساق پا عریان نمودند
به فرهنگ و دیانت حمله ها شد
«حیا» با نامِ «آزادی» فنا شد!
پس از آن هم بیامد چونکه محمود
به ظاهر بهتر از پیشینیان بود
شعاری داد و گفتش « می توانیم »
که ما فکر «عدالت» در جهانیم
ولی آن هم شعاری بر زبان بود
فقط در حیطه ی حرف و بیان بود
همانهایی که قبلاً از ریاست
به رانت و پول و قدرت کرده عادت،
کجا ترک ریاست می نمایند؟
به تخریبش سیاست می نمایند
یکی با گلّه ای از گرگ و روباه
چه از دستش برآید در چنین راه؟
خصوصاً گر خودش هم بسته باشد
بدون فکر و یار و دسته باشد
کسی هم گر خودش یا فرد دیگر
بداند بهتر از او بهر کشور
اگر پایش در این میدان گذارد
بفهمد مثل او، قدرت ندارد
حکومت ای عزیزان کار ما نیست
بشر را فرصت فعل و خطا نیست
که این گلواژه مخصوص امام است
جماعت را یقین حجت تمام است،
که هر کس مُدّعی شد در حکومت
رسد بر او زمامِ کار و دولت
که از این امتحان مردم بدانند
که هر یک در حکومت ناتوانند
عجایب اینکه در هر دوره ملّت
به دنبال کسی اُفتد به نوبت!
زمانی این یکی بهتر بدانیم
به روزی ، دیگری جایش نشانیم
به هر دوران کسی بر مصدر آید
که با حرف و شعاری بهتر آید
به دورانی شود « ایران آباد»
شعاری دلنشین بر خلقِ آزاد
زمانی هم سیاست پیشه گانند
که مردم را به «آزادی» بخوانند
یکی را هم «عدالت» شد شعارش
لذا آرای مردم شد نثارش
و اما از تمام انتخابات
از این مردم نگردد کم مکافات
پس از هر دوره ای از دستِ نا اهل
نگردد وضع مردم راحت و سهل
الاغِ کارِ ما باشد همان خَر
فقط پالان او گردیده نو تر
اگر قدری ترقّی کرده کشور
قیاسش کن تو با جاهای دیگر
که بیش از ما ترقّی کرده دنیا
بدون نفت و گاز و معدنِ ما
لذا بر این و آن خوشدل نباشید
که از شمعی نیاید کار خورشید
اگر دنبال خورشید جهانیم
چرا دنبال شمع این و آنیم!
حکومت در جهان کارِ « امام» است
که علم و قدرت ایشان تمام است
به جز او هر که آید ناتوان است
ضلالت پیشه چون پیشینیان است
ولی خورشید ما چون از در آید
نیاز ما به هر شمعی سر آید
لذا نور و جلا از او بخواهیم
اگر اهل بصیرت در نگاهیم
به نااهلان حکومت هم حرام است
که این نوعی خیانت بر امام است!
رئیس و شاه و سلطان هر کدامش
کند غصب حکومت از امامش!
مگر آن کس که در امرِ حکومت
رَوَد در راه حق دنبال حجّت
دهد خَلقِ جهان را نورِ اُمّید
بَرد انسانیت را سوی خورشید
سروده شده در شهریور ماه 1384
ابتدای ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط
نظر توسط Mofidifar Admin
سرودن اشعار به دو صورت هست
اول جوششی
که شعری در مورد موضوع خاصی به شاعر الهام می شود و سرودنش بسیار راحت است
دوم کوششی
که شاعر سعی می کند در مورد موضوع خاصی مانند موضوعی که جنابعالی مطرح کردید شعر بسراید
بیشتر اشعار بنده از نوع جوششی هستند و متاسفانه در سرودن اشعار کوششی بسیار ضعیف هستم و لذا نمی توانم قول دهم که می توانم در این باره شعری بسرایم اما به هر حال سعی خود را خواهم نمود
در هر صورت ببخشید
سلامت باشید ان شاءالله
نظر توسط
https://www.mofidifar.com/سیاسی-اجتماعی/ارشاد
نظر توسط
نظر توسط
البته بنده از خودم نظر نمی دهم
این موضوع را با توجه به حدیثی از حضرت امام باقر علیه السلام عرض می کنم که در مورد عمر ابن عبدالعزیز فرموده است که در همین صفحه به آن اشاره شده است....
شما لطف کنید بفرمائید
اگر حکومت خلفای بنی امیه و بنی عباس غصب خلافت بوده چه دلیلی دارید که حاکمان حکومت جمهوری اسلامی ایران غصب خلافت نکرده اند
ممنون می شوم اگر جواب دهید