فروزنده تر از خورشید '
مقدمه
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر

تابنده چنان روی تو خورشید جهان نیست
زیبنده تر از روی تو در باغ جنان نیست
خورشید فروزان که پر از نور و انرژی است
در پیش رخت شمع ضعیفی به گمان نیست
چون عطر و شمیمی که از آن زلف تو آید
از برگ گل و ادکلنی در فوران نیست
اما گل زیبای من ای زینت بستان
از بلبل خود بین غم و دردی که عیان نیست
از بی کسی و درد فراوان چه بگویم
بنگر کسی از این غم و دردم نگران نیست
من بی تو بسوزم به شب تار جدایی
باز آ و بیا چونکه دگر تاب و توان نیست
بی گرمی دست تو در این سوز خزانی
بر هستی عاشق به جز از جور و زیان نیست
در شام سیاهی که پر از درد و تباهی است
دور از تو یقین مملکتی امن و امان نیست
از جان امید این خطر و شعله بگردان
ای آنکه تو را غیر صفا نام و نشان نیست
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
همه آه و سوز و دردم نبود جز این کلامم
چو مدد نمی رسانی چه بگویم از دوامم
من از آن شب جدایی ز شکنجه جان بدادم
نبود دگر به عالم اثر از وجود و نامم
نه مرا بود تحمل به امید و انتظارت
نه زمین کند تحمل همه ی فشار گامم
شده آسمان آبی به نظاره بر دل من
که چه می کشد به هجران به تمام روز و شامم
چو به روز محشر آیم ز شکنجه های هجران
به خدا برم شکایت که بگیرد انتقامم
همه ی بلای عالم بنشسته در وجودم
غم دوری ات نسازد به جز این برای کامم
نه امید از این جدایی رخ عافیت ببیند
نه تو اینچنین بخواهی که بود درون جامم
تو بیا که از نگاهت رسدم دوباره جانی
بشتاب اگر نماید اثری تو را پیامم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط کیوانپور
نظر توسط حسین مفیدیفر
ممنونم از اظهار لطف تان
موفق باشید
ان شاالله
نظر توسط محمد چاکرالحسینی
از بی کسی ودرد فراوان چه بگویم
خیلی عالی،،
انشالله بیاید وغم ودرد بزداید بزودی
نظر توسط Mofidifar Admin
به امید فرج
ان شاءالله
نظر توسط علی
نظر توسط
ممنونم از لطف حضرتعالی و ابراز محبت تان
سلامت باشید ان شاءالله